goli_kh

 
ملحق شده: 2011-02-14
چه قدر غم انگيز است كه مردم طوری بار می آيند كه به چيزی شگفت انگيز چون زندگی عادت می كنند
امتیاز141بقیه
مرحله بعد: 
Points needed: 59
آخرین بازی
بینگو

بینگو

بینگو
2 سال 332 روز قبل

دکتر محمد مصدق

فکر میکنم مهمترین اتفاق تاریخی در آخرین ماه سال برای کشور ما افتاده،دو روز پیش سال روز فوت بزرگ مردی بود که:

محمد مصدق (۲۹ اردیبهشت یا ۲۶ خرداد ۱۲۶۱ - ۱۴ اسفند ۱۳۴۵) سیاست‌مدار، دولت‌مرد، نمایندهٔ چند دوره مجلس شورای ملی، و نخست‌وزیر ایران در سال‌های ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ بود.

وی به عنوان رهبر ملی شدن صنعت نفت ایران شناخته می‌شود چرا که تا پیش از آن، نفت ایران زیر سلطهٔ دولت بریتانیا و به واسطهٔ «شرکت نفت ایران و انگلیس» (که بعدها به «بریتیش پترولیوم» یا به اختصار تغییر نام داد) اداره می‌شد. مصدق پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، در دادگاه نظامی محاکمه شد و علیرغم دفاعیهٔ مستندی که از کارها و دیدگاه‌های خود ارائه کرد، به سه سال زندان محکوم شد. پس از تحمل سه سال زندان، دکتر مصدق به ملک پدری خود در احمد آباد تبعید شد و تا پایان زندگی زیر نظارت شدید دولت، در انزوا و تنهایی زندگی کرد؛ تا اینکه سرانجام در ۱۴ اسفند ماه ۱۳۴۵ بر اثر بیماری سرطان، در سن ۸۴ سالگی چشم از جهان فروبست.

خاطره ای از دکتر مصدق:می دانیم جایمان کجاست...

می گویند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود، دکتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت. در حالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی شرکت کنندگان تعیین شده بود، دکتر مصدق رفت و به نمایندگی هیات ایران روی صندلی نماینده انگلستان نشست.

قبل از شروع جلسه، یکی دو بار به دکتر مصدق گفتند که اینجا برای نماینده هیات انگلیسی در نظر گرفته شده و جای شما آنجاست، اما پیرمرد توجهی نكرد و روی همان صندلی نشست. جلسه داشت شروع می شد و نماینده هیات انگلیس روبروی دکتر مصدق منتظر ایستاده بود تا بلکه بلند شود و روی صندلی خویش بنشیند، اما پیرمرد اصلاً نگاهش هم نمی کرد.
جلسه شروع شد و قاضی رسیدگی کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جای نماینده انگلستان نشسته اید، جای شما آنجاست. کم کم ماجرا داشت پیچیده می شد و بیخ پیدا میكرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت :

«شما فكر می کنید نمی دانیم صندلی ما کجاست و صندلی نماینده هیات انگلیس کدام است ؟ نه جناب رییس، خوب می دانیم جایمان کدام است.
اما علت اینكه چند دقیقه ای روی صندلی دوستان نشستم به خاطر این بود تا دوستان بدانند برجای دیگران نشستن یعنی چه ؟ او اضافه کرد که سال های سال است دولت انگلستان در سرزمین ما خیمه زده و کم کم یادشان رفته که جایشان این جا نیست و ایران سرزمین آبا و اجدادی ماست نه سرزمین آنان ...!»
سكوتی عمیق فضای دادگاه لاهه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پایان سخنانش كمی سكوت كرد و آرام بلند شد و به روی صندلی خویش قرار گرفت. با همین ابتکار و حرکت، عجیب بود که تا انتهای نشست، فضای جلسه تحت تاثیر مستقیم این رفتار پیرمرد قرار گرفته بود و در نهایت نیز انگلستان محکوم شد.

روحش شاد و یادش گرامی باد