goli_kh

 
belépett: 2011.02.14
چه قدر غم انگيز است كه مردم طوری بار می آيند كه به چيزی شگفت انگيز چون زندگی عادت می كنند
Pontok171több
Következő szint: 
Szükséges pontok: 29
Legutóbbi játék
Bingo

Bingo

Bingo
3 év 62 nap

سنگی در راه...

در روزگار قديم، پادشاهى سنگ بزرگى را که در يک جاده اصلى قرار داد.
 سپس در گوشه‌اى قايم شد تا ببيند چه کسى آن را از جلوى مسير بر می‌دارد.
برخی از بازرگانان ثروتمند با کالسکه‌هاى خود به کنار سنگ رسيدند، آن را دور زدند و به راه خود ادامه دادند.
 بسيارى از آن‌ها نيز به شاه بد و بيراه گفتند 
که چرا دستور نداده جاده را باز کنند. امّا هيچيک از آنان کارى به سنگ نداشتند.


سپس يک مرد روستايى با بار سبزيجات به نزديک سنگ رسيد. 
بارش را زمين گذاشت و شانه‌اش را زير سنگ قرار داد و سعى کرد که سنگ را به کنار جاده هل دهد. 
او بعد از زور زدن‌ها و عرق ريختن‌هاى زياد بالاخره موفق شد.
 هنگامى که سراغ بار سبزيجاتش رفت تا آن‌ها را بر دوش بگيرد و به راهش ادامه دهد
 متوجه شد کيسه‌اى زير آن سنگ در زمين فرو رفته است.
 کيسه را باز کرد پر از سکه‌هاى طلا بود.
 يادداشتى از جانب شاه که اين سکه‌ها مال کسى است که سنگ را از جاده کنار بزند.
 آن مرد روستايى چيزى را می‌دانست که بسيارى از ما نمی‌دانيم!
.
.
.
هر مانعی فرصتی عظیم است اگر بتوانیم آن را از سر راهمان برداریم