سلام
امروز مامانم حافظ رو باز کرد و این شعر اومد:
اى غايب از نظر به خدا مى سپارمت
جانم بسوختى و به دل دوست دارمت
تا دامن كفن نكشم زير پاى خاك
باور مكن كه دست ز دامن بدارمت
صد جوى آب بسته ام از ديده بر كنار
بر بوى تخم مهر كه در دل بكارمت
بارم ده از كرم سوى خود تا به سوز دل
در پاى دمبدم گهر از ديده بارمت
خواهم كه پيش ميرمت اى بى وفا طبيب
بيمار باز پرس كه در انتظارمت
حافظ شراب و شاهد و رندى نه وضع تست
فى الجمله مى كنى و فرو مى گذارمت