goli_kh

 
registro: 14/02/2011
چه قدر غم انگيز است كه مردم طوری بار می آيند كه به چيزی شگفت انگيز چون زندگی عادت می كنند
Pontos151mais
Próximo nível: 
Pontos necessários: 49
Último jogo
Bingo

Bingo

Bingo
3 anos 11 dias h

من مست و تو دیوانه...

 

 

من مست و تو ديوانه مارا كه برد خانه

صد بار ترا گفتم كم خور دو سه پيمانه

در شهر يكي كس را هشيار نمي بينم

هر يك بتر از ديگر شوريده و ديوانه

جانا به خرابات ا تا لذت جان بيني

جان را چه خوشي باشد بي صحبت جانانه؟

هر گوشه يكي مستي دستي زده بر دستي

وان ساقي هر هستي با ساغر شاهانه

تو وقف خراباتي دخلت مي و خرجت مي

زين وقت به هشياران مسپار يكي دانه

اي لولي بربط زن تو مست تري يا من

اي پيش چو تو مستي افسون من افسانه

از خانه برون رفتم مستيم به پيش امد

در هر نظرش مضمر صد گلشن و كاشانه

چون كشتي بي لنگر كژ مي شد و مژ مي شد

وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه

گفتم : زكجايي تو؟ تسخر زد و گفت : اي جان

نيميم ز تركستان نيميم ز فرغانه

نيميم ز اب و گل نيميم زجان و دل

نيميم لب دريا نيمي همه در دانه

من بي دل و دستارم در خانه ي خمارم

يك سينه سخن دارم هين شرح دهم يا نه؟

شمس الاحق تبريزي از خلق چه پرهيزي؟

اكنون كه در افكندي صد فتنه ي فتانه……

 

سلام دوستان صبح سرد سرد جمعه ی همگی بخیر